۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

معنای جنگ ها در سرمایه داری!


نقل از یک اعلامیه ضد جنگ
داریوش



 لازم نیست فرد حتما مارکسیست باشد تا جنگ را به عنوان یک فاجعه و نماد بربریت ارزیابی کند، بلکه برای این امر انسان دوست بودن و یا طرفداری از محیط زیست کافی است.
به عنوان مارکسیست اما دقیقتر و بهتر میتوان به طبیعت انواع جنگهایی که دولت‏‏های سرمایهداری از بدو پیدایش این شیوهی تولید در جهان سازمان دادهاند، پی برد: 1) جنگهای استعماری، معنای عینی این جنگ ها در وجه غالب، غارت کشورهای مستعمره بوده است، غارتی که بواسطهی آن بخش اعظم انباشت اولیهی سرمایه در متروپل صورت گرفته است. 2) جنگ‏‏های جهانی، در نظریههای اقتصادی پیش از جنگ دوم به درستی به عنوان جنگهای امپریالیستی توضیح داده شدهاند. معنای عینی این جنگها در چارچوب تئوریهای مذکور نیز به روشنی در وجه غالب آن استثمار، انتقال ارزش از پیرامون به مرکز و در یک کلام تقسیم جهان ارزیابی شده است. 3) جنگهایی که توسط گروهها و طبقات مسلط در کشورهای پیرامونی، با پشتیبانی‏ دو بلوک امپریالیستی (دو ابر قدرت در دوران جنگ سرد) و بیشتر از طرف آنان بین این کشورها و بعضا در داخل یک کشور (مثل افغانستان) صورت گرفتهاند. نتایج عینیی آنان عموما گسترش حوزهی نفوذ امپریالسیتی یکی از این دو بلوک بوده است. 4) جنگهای نوین دورهی فعلی (در پی فروپاشی بلوک شرق) را میتوان گلوبال-کلونیال دانست. بر اساس تحلیل امپریالیسم پسین و نوع مسلط دستگاه تولیدی در این دوره یعنی بنگاههای چند ملیتی، معنای عینی این جنگها تضمین رابطهی استثمار در سطح جهان به شکل معینی و یا به عبارت دیگر تضمین انباشت سرمایه و تثبیت سلسلهمراتب موجود در مقیاس بینالمللی است. نمونههای این نوع جنگ عبارتند از: جنگهای بالکان، افغانستان و عراق.