در روز یکشنبه 27.03.2011 بحث خوب و متنوعی حول موضوع حوادث خاورمیانه در جلسه بحث آزاد (جمعی از چپ های شهر کلن) صورت گرفت و از آنجا که دراین مجموعه گرایشات گوناگون وجود دارد و هر فردی دارای دستگاه فکری مستقلی است در نتیجه انتقال این بحث در سطح جنبش نیزمی تواند به روشنتر شدن تاکتیکها کمک کند و عده بیشتری را دراین بحث فعال کند.
نظراول :
دست بورژوا امپریالیستها و مرتجعین از به انحراف کشاندن خیزش اجتماعی شمال آفریقا و خاورمیانه کوتاه
متاسفانه چپ غیرکارگری دوباره دچار آشفتگی ذهنی شده ومیان دو جناح بدوبدتر جانب ارتجاع بورژوا امپریالیستی را می گیرد. زیرا معتقد است که اگر غرب حمله نکند انقلاب بوسیله قذافی سرکوب میشود و بعضی از سازمانهای چپ سنتی به اصطلاح ضدامپریالیست و احزاب برادر مثل حزب توده، حزب کمونیست آلمان و.... از ارتجاع قذافی جانبداری میکنند. موضع رفقای حزب کمونیست کارگری هم کاملا گیج کننده است. معلوم نیست در کجا ایستاده اند، هر چند که بنظرم در مجموع چراغ سبز به حمله غرب نشان میدهند.اگر ما باهم توافق داشته باشیم که بورژوازی از نظر جهانی مدتهاست که دوران انقلابی بودنش بپایان رسیده و به ارتجاع و ضد انقلاب جهانی تبدیل شده، موضعی خارج از دو مواضع فوق خواهیم گرفت.چپ کارگری بر این باور بوده وهست که انقلاب کار نیروهای محرکه تاریخ یعنی تودهاست، خیزشهای اجتماعی و یا انقلابات اجتماعی را نه می توان با کودتاها ونه با مداخله نظامی به پیش برد، بلکه این دو عامل، خیزش و انقلابات اجتماعی را در نطفه خفه می کنند.به نظر من خیزشهای اجتماعی خاور میانه و شمال افریقا ضد دیکتاتوریست و اگر ارتجاع منطقه و بورژوامپریالیستها دخالت نکنند، این طغیانها در پروسه خود به انقلاب اجتماعی تبدیل خواهد شد، وحشت ارتجاع منطقه و بورژوا امپریالیستهای غرب و ... از همین رواست.جنبشهای خودبخودی و ضد دیکتاتوری خاورمیانه و بخشی از افریقا، جنبشهایی هستند، که علیه دیکتاتورها و دست نشانده های بورژازی غرب وغیرو بلند شده اند، حال چگونه ممکن است که ارتجاع غرب به کمک طغیانهای اجتماعی و ضددیکتاتوری در این منطقه بشتابد؟ موضع چپ کارگری، حمایت و پشتیبانی از جنبشها وانقلابات اجتماعی را بعنوان نیروهای محرکه تاریخ وظیفه خود می داند. در نتیجه بنظر من جنبشهای انقلابی منطقه و لیبی برای پیش برد خواسته های انقلابی این جنبش باید به نیروی خود متکی بوده علیه قذافیها و در کل ارتجاع منطقه از یک سو و از سوی دیگر علیه نفوذ بورژوا امپریالیست های غرب و غیرو مبارزه کند.
نظر دوم معتقد بود که ما هنگام اظهار نظر واعلام موضع در هر روندی بهتر است با توجه به حضور خود در آن روند نظر بدهیم. بخاطر اینکه حوادث خاورمیانه متعلق به امواجی است که ایران را نیز در بر می گیرد، و آلترناتیوهای موجود تقریبا شبیه به هم هستند، ما باید در جنگ آلترناتیوها شرکت فعال کنیم و راههایی را جستجو کنیم که به تقویت آلترناتیو سوسیالیستی کمک کند.
نظر سوم معتقد بود که در مورد لیبی که مردم لیبی خیلی زود وارد فاز مبارزه مسلحانه شدند و به این لحاظ حرکت درستی انجام نداده اند.در مورد سلیمانیه عراق معتقد بود درست است که جریانات مختلفی حضور دارند ولی چون کمونیستها و چپها نیز در این اعتراضات حضور دارند ما نیز بایستی مشخصا از آنها حمایت کنیم.
نظر چهارم معتقد بود که مسئله لیبی مدلی است متفاوت در خاورمیانه که می تواند روی اوضاع سیاسی ایران خیلی تاثیر گذار باشد.
نظر پنجم معتقد است که شکست و یا پیروزی مخالفین قذافی تاثیر زیادی بر جنبش مردم کشورهای عربی و ایران دارد.الان با توجه به شرایط پیش آمده در لیبی در صورت اوجگیری این جنبش امکان شکل گیری حرکتهای اجتماعی و سیاسی مترقی در لیبی وجود خواهد داشت و در صورت شکست آن یعنی پیروزی جناح قذافی احتمال شکل گیری حرکتهای اجتماعی و سیاسی مترقی کما فی 42 سال گذشته وجود نخواهد داشت.این نظر کلا معتقد است که چپ با مذهب مبارزه سیاسی، حقوقی و نظری نکرده است و به همین دلیل در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، جریانات مذهبی که ازجانب سرمایه داری مورد پشتیبانی و حمایت همه جانبه قرار میگیرند، از یک طرف خطر جدی برای جنبش های اجتماعی و مترقی هستند واز طرف دیگر باعث عقب ماندگی همه جانبه جامعه میگردند.آ. کشورهای شرکت کننده در بمباران نیروهای قذافی، کشورهای ارتجاعی و سرمایه داری هستد که بنابر طبیعتشان از هر امکان و فرصتی برای حفظ و ازدیاد سود و سلطه سرمایه استفاده میکنند منجمله بمباران نیروهای قذافی، کمکهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و ... به احزاب و شخصیت های مسلمان افغانستان , ایران و کشورهای عربیب. رزیم سرمایه داری سبز /اسلامی ی قذافی، رزیمی است ارتجاعی که بقائ او مساوی است با ادامه سیر قهقرائی جامعه و مردم لیبی
ج. اپوزیسیون قذافی شامل احزاب و شخصیت های مسلمان، باندهای سیاسی و ثروت ملی خوار، جنایتکارانی از دولت قذافی، لابی های دول غرب و جوانان آزادیخواه و مترقی میشود
د. هرگونه موضعگیری که به نفع یکی از این سه طرف/ بجز آزادیخواهان و برابری طلبان چه زن و چه مرد/ ختم گردد، ارتجاعی استاین جنگ ما نیست، جنگ سرمایه داران است برای حفظ و گسترش سرمایه، سودبری بیشتر و چیره شدن بر بحران های سیاسی، اقتصادی و حزبی خود. ما از کشورهای امپریالیستی نمیخواهیم که نیروهای قذافی را بمباران نکنند و آنها را در امان بگذارند تا قذافی بر مردم بی دفاع پیروز گردد و آنان را قتل عام کند. ما به کارگران، زحمتکشان، تهیدستان و زنان لیبی میگویم بگذارید مرتجعین هم دیگر را بدرند. به ما چه مربوط است که مرتجعین به جان یکدیگر افتاده اند. کمونیست ها آتش نشانی جنگ ها و اختلافات داخلی سرمایه داران نیستند، بلکه تبدیل کنندگان جنگ ارتجاعی به انقلابی هستند یعنی جنگ کار با سرمایه، بزبان دیگر جنگ کارگران و زحمتکشان با جناح های گوناگون سرمایه داری لیبی و جهانی. ما به کمونیستها، زنان، کارگران، زحمتکشان، تهی دستان، جوانان، آزادیخواهان و برابری طلب های لیبی میگویم باید از این فرصت برای سازماندهی خود استفاده کنند و صف مستقل انقلاب را در مقابل هر سه نیروی ضد انقلابی استوار کنند و حکومت شورایی برقرار کنند
نه سرمایه داران جناح قذافی، نه دیگر جناح های سرمایه داران و مرتجعین لیبی و نه کشورهای امپریالیستی
زنده باد سوسیالیسم
انوش رستگار
نظر ششم : اما من نیزدر مورد کشورهای مختلف از جمله در خاورمیانه یک سیاست روشن و مشخص دارم چراکه در یک طرف دولت و ابزار سرکوب وجود دارد و در طرف دیگر مردم بی پناه که در دایره قدرت نیستند وتوسط سلطه گران کشته و سرکوب می شوند و سرمایه مردم کشورها را همانند ارث پدری خود کرده اند و به غارت می برند.
در مورد لیبی تمام ترس و واهمه من شکست بخش مترقی و آزادیخواه مخالف دولت قذافی بوده و هست و هر گونه شکست آنان به ضرر مردم لیبی , ایران و مردم کل منطقه و جهان است. من معتقدم که هر دولت دیگری که نیزبه جای دولت قذافی بیاید با حفظ و استفاده از ابزار سرکوب دولت سابق تلاش خواهد کرد که اراده خود را به جامعه با استفاده از ابزار سرکوب و سلطه وتعمیق مردم وبه استثمارآنان بپردازد چراکه ماهیت هر دولتی حکومت کردن بر مردمی است که سرنوشتشان را به دست دولتها می سپارند. دولتها خود را وکیل و وصی مردم می پندارند. با توجه به اینکه دول سرمایه داری جهانی متحد المنافع تلاش خواهند کرد دولتی را در لیبی به وجود بیاورند که منافع آنان را تامین کند بنابراین مردم نباید به هیج دولت موقت یا دائمی تن در دهند چراکه سیاستمداران آنها را بازی خواهند داد و نمونه آن تونس و مصر است هر چند که با هم تفاوتهایی دارند و در تونس نتوانستند کاملا به مانند مصر طرح خودشان را تا کنون به پیش ببرند و همچنان مقاومت در تونس ادامه دارد.
رضایت به بودن دولت حتی دولتی جدید و دست نخوردن ابزار سرکوب باعث خواهد شد که به مانند عراق و مردم کرد که قبلا توسط دولت بعث صدام کشته می شدند امروز توسط دولت کرد و سیاستمداران کرد کشته شوند و سرمایه کشور و مردم در دست سیاستمداران تازه به دوران رسیده یا دایره های نزدیک به آنان قرار گیرد . در واقع در تغییر دولتها فقط افراد جابجا می شوند و ما باز شاهد تمرکز قدرت و انباشت سرمایه و ثروت در دست دولت جدید خواهیم بود. در مصر چهره و مهره سوخته ای مثل مبارک رفت ولی ارتش مصرکه ثروت زیادی دارد همراه با اسلامیست ها و حزب ملی دموکراتیک که همان حزب حاکم دوران مبارک است توانستند بدون حضور زنان کمیسیونی تشکیل دهند و اصلاحات کوچکی درقانون اساسی جدید انجام دادند و با آری یا نه بر سر مردم شیره مالیدند.
رضایت به بودن دولت حتی دولتی جدید و دست نخوردن ابزار سرکوب باعث خواهد شد که به مانند عراق و مردم کرد که قبلا توسط دولت بعث صدام کشته می شدند امروز توسط دولت کرد و سیاستمداران کرد کشته شوند و سرمایه کشور و مردم در دست سیاستمداران تازه به دوران رسیده یا دایره های نزدیک به آنان قرار گیرد . در واقع در تغییر دولتها فقط افراد جابجا می شوند و ما باز شاهد تمرکز قدرت و انباشت سرمایه و ثروت در دست دولت جدید خواهیم بود. در مصر چهره و مهره سوخته ای مثل مبارک رفت ولی ارتش مصرکه ثروت زیادی دارد همراه با اسلامیست ها و حزب ملی دموکراتیک که همان حزب حاکم دوران مبارک است توانستند بدون حضور زنان کمیسیونی تشکیل دهند و اصلاحات کوچکی درقانون اساسی جدید انجام دادند و با آری یا نه بر سر مردم شیره مالیدند.
این کمیسیون 8 نفره به ریاست طارق البشری رئیس پیشین دادگاه قانون اساسی و
سه قاضی، سه کارشناس حقوقی و یک نماینده از گروه اخوان المسلمین تشکیل شد.
در این تغییرات آمده است که نامزدهای این انتخابات باید چهل سال به بالا باشند و با فرد غیر مصری ازدواج نکرده باشند. در واقع به این وسیله هم جوانان را حذف کردند که می توانستند نظرات مترقی داشته باشند و هم زنان را در کمیسیون راه ندادند و خواستهای آنان اعمال نشده است. در این بند فاشیستی کسی که همسر غیر مصری داشته باشد نمی تواند نامزد ریاست جمهوری شود.
در بخشی دیگر از تغییرات قانون اساسی آمده است "نامزدهای ریاست جمهوری باید حمایت سی عضو مجلس مصر را داشته باشند یا از حمایت سی هزار رای دهنده در نیمی از استان های کشور برای اعلام نامزدی خود برخوردار باشند .
همچنین احزاب سیاسی ثبت شده که حداقل یک عضو در مجلس سفلی یا علیا دارند، می توانند فردی را نامزد انتخابات ریاست جمهوری کنند.
از ٤٥ میلیون واجد شرایط رای دادن در این کشورتنها ٤١ درصد
در این انتخابات شرکت کردند. بیش از ١٤ میلیون نفر (٢/٧٧ درصد) با اعمال تغییرات در قانون اساسی مصر موافقت و (٨ /٢٢ درصد) با این تغییرات مخالفت کردند.
30.03.2011
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر