۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

نقد چپ به نشست هامبورگ

در پی بحران سیاسی که سراپای نظام سرمایه‏داری اسلامی را فرا گرفت، افراد و محافل چپ در خارج از ایران با این پرسش روبرو گشتند که چه‏گونه و تحت چه عنوانی باید فعالیت کنند تا استراتژی چپ را در جامعه تقویت کنند؟ اگرچه «چپ» مفهومی گسترده و قابل تعبیر و تفسیر است، منظور ما در اینجا آن بدیلی است که باید از درون مبارزات تمامی انسانهایی که بطور رادیکال با سرمایه‏داری جهانی و از جمله تمامیت رژیم حاکم بر ایران مبارزه می‏کنند، ساخته شود. سرنگونی رژیم سرمایه‏داری اسلامی از طریق انقلاب اولین شرط برای ساختن و شکل‏گیری بدیل سوسیالیستى است.
پاسخ ما به این پرسش، «چه نوع فعالیتی در خارج از ایران به شکل‏گیری چنین بدیلی کمک می‏کند؟» فعالیت با هویت مستقل چپ است. ما بر آنیم که شرایط مادی در جامعه به نفع چپ است. اگر مبارزات مردمی در ایران رادیکالیزه نمی‏شد، مقاومت سیاسی ما در مقابل لشکرکشی‏های لیبرالی و رفرم‏طلب در خارج از ایران با سختی بسیاری همراه می‏شد و برای طرح شعار سرنگونی رژیم با مشکلات زیادی روبرو می‏بودیم. گواه این مدعا اولین روزهای اعتراض ایرانیان خارج از کشور است. اما شرایط سیاسی، ذهنی و فرهنگی به نفع چپ نیست. به باور ما فعالیت چپ‏ها باید به قصد برهم زدن توازن قوای سیاسی، ذهنی و فرهنگی موجود در جهت افق و بدیل سوسیالیستی جامعه صورت بگیرد.

اما بسیاری از رفقای چپ که در کانون‏ها، انجمن‏ها و نهادهای لیبرالی و یا دمکراتیک فعال هستند بر این باوراند که باید کماکان با همان شکل و محتوای سابق به فعالیت ادامه داد. استدلاهایی که این رفقا ارائه می‏کنند عمدتاً از این قرار هستند:
-مبارزات مردم ایران برای خواسته‏های دمکراتیک است، پس ما هم باید شکل و محتوای مبارزاتی دمکراتیک را انتخاب کنیم.
-دمکراسی سیاسی و مدنی یک مرحله ضروری در پیشرفت به سمت سوسیالیسم است. پس در این مرحله ما نباید به دنبال خواست حداکثر خود باشیم.
-چپ پروژه‏ای شکست خورده است و ایجاد دافعه می‏کند، تحت عنوان چپ نمی‏توان در بین ایرانیان فعالیت کرد.
-تضاد جامعه ایران نه کار با سرمایه بلکه سنت و مدرنیته است.
- چپ مفهومی گسترده است که بخودی خود روشنگر نیست.

استدلال‏های دیگری هم وجود دارند که کمتر به بیان می‏آیند:
- فعالیت تحت عنوان چپ باید در جهت تحزب کمونیستی و ایجاد حزب پیشاهنگ باشد.
-انجمن‏ها، کانون‏ها و دیگر نهادها، محمِل‏هایی دمکراتیک برای جذب نیرو در جهت ساختن حزب هستند.

پرداختن به هر یک از این استدلال‏ها فرصت جداگانه‏ای می‏طلبد. اما دو مشکل اساسی که در نگاه این رفقا وجود دارد، یکی این است که تحت عنوان «کار اجتماعی و فعالیت توده‏ای» به وجه سیاسی مبارزه در خارج از ایران کم بها می‏دهند و به تمامی در جنبش جاری حل می‏شوند. آنها فراموش می‏کنند، آنچه ایرانیان سیاسی مقیم خارج، از چپ تا راست، انجام می‏دهند تقویت یا تضعیف یک گرایش یا صف‏بندی سیاسی است؛ که خود انعکاسی از جدال‏های اجتماعی درون جامعه ایران است. اگر سه گرایش سیاسی زیر را تأثیرگذارترین گرایش‏های سیاسی در جامعه ایران بدانیم، خارج از ایران نیز محل انعکاس، صف بندی و یا شکل گیری شفاف این گرایش‏های سیاسی اصلی در جامعه است:
۱- رفرمیست‏ها (حکومتی و غیر حکومتی). این‏ها پراگماتیست سیاسی هستند که به هیچ تغییر، تحول و دگرگونى باور ندارند. آنها تنها خواهان ترمیم نظام سیاسی فعلی هستند. انواع لابیست‏ها، مزدبگیرها، کارچاق‏کن‏ها، دلال‏های سیاسی و جاسوس‏ها جزو این دسته هستند.
۲- لیبرال‏های ایرانی که در حوزه نظر خواهان دولت مدرن، دمکراسی بورژوایی و اتکا به سازمان‏های حقوق بشری هستند، ولی درعمل همانطور که تاریخ معاصر ایران بطور واضح نشان میدهد، همیشه زیر عبای دین احساس امنیت بیشتری می‏کنند.
۳ - چپ‏ها (گرایشات گوناگون کمونیستى، مارکسیستى٬ مارکسیستى لنینیستى، کارگری و آنارشیستی)
این سه گرایش‏ سیاسی در شکل احزاب و سازمان‏های سیاسی از یک طرف و افراد و محافل از طرف دیگر بروز علنی پیدا می‏کنند و با یکدیگر نیز تداخل و مراوده دارند.
ما فکر می‏کنیم در دوره کنونی مبارزات مردم ایران اگر نمی‏خواهیم منتظر اراده تاریخ بمانیم، باید گفتمان و اتحادعمل چپ را در جامعه تولید کنیم، گرایش سیاسی فرودستان را در جامعه تقویت و شفاف سازیم و پاسخ مناسب و ویژه‏ی خود را برای فرا رفتن از مناسبات سرمایه‏داری پیدا کنیم. در غیر این صورت فعالیت سیاسی چپ تحت عناوین «لیبرالی-دمکراتیک» از یک سو حل شدن و دنباله‏روی از دو گرایش غیر چپ در جامعه ایران و صف‏بندی‏های خارج از کشوری آنها است و از سوى دیگر کمک مستقیم به آلترناتیوهاى لیبرالى و اصلاح طلبى در جامعه مى باشد.
مشکل دوم که رفقای ما به آن گرفتار هستند، نگاه مکانیکی و ابزارگرایانه است که به قدرت، به انسان‏ها و روابط مابین آنها دارند. آنها می‏خواهند تحت پوشش فعالیت به اصطلاح دمکراتیک در این گونه نهادها، آنها را سرخ کنند. دوستان ما ابتدا در نهادى که ایدئولوژى و برنامه لیبرالیسم "آزادی‏خواهانه" بر آن حاکم است پا می‏گذارند و بعد (به قول خودشان) اینجا و آنجا با طرح شعاری رادیکال که بنظر این رفقا تنها «سرنگون باد جمهورى اسلامى ایران» میباشد، شعارى که ٣٠ سال پیش رادیکال بود و امروز براى همه بغیر از موسوى و کروبى امرى عادى گشته است، سعى می‏کنند آن تشکل لیبرالى را به نهادى برابرى طلب و عدالت خواه تبدیل کنند. مبارزه طبقاتى جاى خود را به معمارى طبقاتى میدهد و مبارزه سیاسى تبدیل به داد و ستد سیاسى می‏شود. رفقا منافع طبقه کارگر، زحمتکشان و تهى دستان را به فراموشى مى سپارند و کشتى خود را پر از اجناس "آزادى‏خواهانه" می‏کنند و بعد قرار است به اراده، نیت و صداقت این رفقا از درون آن کالاها در حین راه برابرى و همبستگى بیرون طراود. این رفقاى چپ ما که اکنون مخالف حرکت مستقل چپ میباشند، با خرسندی از این که خود و رفقای تشکیلاتی‏شان برگزار کننده یا سازمان‏دهنده حرکت‏های عمومى هستند، منتظر زمانی می‏باشند که بشود علناً با صدای چپ حرف بزنند و عمل کنند. در این نگاه که مخصوص چپ سنتی است، ساختن جهانی بهتر، امری از بالا، اراده گرایانه، دولتی و با اقدامات مهندسی است. در این نگاه به انسان‏ها و روابط بین آنها و طبعاً به طبقات اجتماعی همچون شئ نگریسته می‏شود که می‏توان آنها را جابجا یا بالا و پایین کرد تا با رشد نیروهای مولده سوسیالیسم جوانه بزند و سبز شود.‏ در این نوع نگاه به سوسیالیسم، جایی برای مشارکت مستقیم انسانها و طبقات اجتماعی به منظور آفریدن روابط انسانی جدید وجود ندارد.
در اینجا باید یادآور شویم که هستند فعالان سیاسی چپ که صادقانه در این گونه انجمن‏ها فعالیت می‏کنند ولی از آنجا که در باره چپ و سوسیالیسم، دچار انواع و اقسام مسائل حل نشده نظری و سیاسی هستند و از طرف دیگر به درازای عمر تبعید در خارج از ایران زیر بمباران ایدئولوژیک راست بوده‏اند، فعالیت تحت عنوان چپ را بی فایده می‏بینند. اگرچه ما فکر می‏کنیم ایستادن در پوزیسیون(موضع) چپ در جامعه، در درجه اول ناشی از گرایش، جایگاه و اهداف طبقاتی مشخصی است که هر فرد خود را با آن تعریف می‏کند. ولی از طرف دیگر نقش سردرگمی‏های نظری و سیاسی را ناچیز نمی‏شماریم و به کم‏کاری چپ‏ها برای پاسخ‏گویی به این معضلات نظری و معرفتی تأکید می‏کنیم و از تمام کسانی که در این موارد می‏توانند ضمن مبارزه نظری با انواع و اقسام دیدگاههای راست و لیبرالی به تقویت موضع چپ در جامعه ایران کمک کنند، خواهان تلاش بیشتری هستیم.
فعالان چپ خارج از ایران، اگر مبارزه اجتماعی داخل و جایگاه آن در منطقه و جهان را در نظر بگیرند و از منظر فرودستان جامعه، کارگران، زنان، زحمتکشان، تهى‏دستان، ملیت‏ها و تمامی آنهایی که بحساب نمی‏آیند، حرکت کنند، باید از یک طرف بر بی‏آینده بودن طرح‏ها و نقشه‏های لیبرالی چه از درون نظام و چه بیرون از آن پای بفشارند و از طرف دیگر به تولید یک گفتمان چپ از طریق گفت‏وگو در یک پروسه همکارى مبارزاتى به دور از خود مرکز بینى و سکتاریسم به جامعه ایران یاری رسانند. علیرغم شکست‏ها و پیروزی‏های چپ در سراسر جهان، خواست برچیدن بساط استثمار، نابرابرى، بى حقوقى و روابط سرمایه‏دارى همیشه وجود دارد. چرا که واقعیت استثمار، تبعیض، جنگ و بی‏حقوقی وجود دارد. ما فکر می‏کنیم نقد رادیکال سرمایه‏داری نزد چپ است. دیدگاههای دیگر یا اساساً خواهان برچیدن مناسبات سرمایه‏داری نیستند و یا این امر را به آینده‏ای نامعلوم موکول می‏کنند. گام برداشتن بسوی آینده هیچ تضمینی به‏جز سلامت پراکسیس امروز ما ندارد.
جمعی از چپ‏های شهر کلن
http://nedayeazadi.com/index.php?option=com_content&view=article&id=591

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر