۱۳۹۱ مرداد ۱, یکشنبه

نکاتی دردرابطه با احزاب، سازمانها،ا جتماعات ،جریانات کمونیستی ،دولت ویا حاکمیت اجتماعی شورا های کارگران

نکاتی دردرابطه با احزاب، سازمانها،ا جتماعات ،جریانات کمونیستی ،دولت ویا حاکمیت اجتماعی شورا های کارگران






به درک من دو مقومه ویا موضوع فوق را نمی توان بعنوان پدیده های جدا از هم توضیح داد. این مقوله ها محصول یک شرایط انقلابی خاصی هستند، که یکی بدون دیگری بی مفهوم میباشد.اگر از زاویۀ متدولوژی مارکسیستی بتحولات درون جامعه نگاه کنیم در شرایط آرام درون سیستم سرمایه داری، احزاب،سازمانها وانجمن های به اصطلاح مارکسیستی دارای یک تئوری وپراتیک انقلابی نیستند ونمی توانند باشند ،زیرا فعالیت این نهادها از نظر عملی پراتیکی خارج از قوانین بورژوازی عمل نمی کند، بلکه در چهارچوبۀ این نظام است.از این روست که من در فوق تأکید دارم ،که این نهادها فقط در دورانهای اعتلا وموقعیت انقلابی مفهوم پیدا مکنند. توضیح تاکنونی این ها غیر تحولی و غیر مارکسیستی بوده است.این دو مقوله که درشرایط نام برده فوق پا به عرصه پراتیک مبارزاتی جنبش طبقۀ کارگرمی گزارند مسعولیت یک دگرگونی انقلاب اجتماعی سوسیالیستی را بعهده دارند.اینها شالوده، محتوا واساس یک انقلاب اجتمایی کمونیستی اند.همانطوری که این اجز یعنی احزاب، سازمان هاوشورا ها ی اجتماعی کارگران یامزدبگیران ضد سرمایه داری ،که در شرایط اعتلاویا موقعیت انقلابی انتگره وتنیده در هم شروع به رشد وتحول نموده و بمفهوم یک حاکمیت اجتماعی نمایا ن می شوند.این حاکمیت،حاکمیت اجتماعی اقتصادی وسیاسی یک حزب ویا احزاب نیست ،بلکه حاکمیت اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی شوراهای کارگران می باشند که احزاب وسازمانها ی کمونیستی مارکسیستی از اعضای آن می باشند ونه بر عکس آن چه که امروزه در میان چپها تبلیغ وترویج می شود.این نوع حاکمیت است که در پروسۀ تاریخی سوسیالیستی خودرا به مفهوم یک طبقه مزدبگیراجتماعی نفی می کند وگزار ازیک جامعۀ طبقاتی را به یک جامعۀ انسانی امکان پذیرمیکند.با توجه بمسائل فوق به این نتیجه میرسیم که در حاکمییت اجتماعی طبقه کارگر( منظورم حاکمییت اجتماعی،اقتصادی وسیاسی مزدبگیران ضد سرمایه داری است)دیگر مقوله دولت واحزاب وسازمانها و جریانا ت جنبش کمونیستی یا سوسیا لیستی بعنوان ارگانهای جداگا نه ای موقعیت خودرا از دست میدهندوتما م احزا ب وسازمانها ی وجمعهای سیاسی بصورت اعضائ این جریا نات در حاکمیت اجتمایی طبقه کارگربه فعالیت میپردازند.باید تائکید کنم که حاکمیت اجتمایی طبقه کارگر نه پارلمان دارد ونه ریئس پارلمان نه جمهوری است ونه ریئس جمهوردارد نه حزبی که این حاکمیت را رهبری میکند ونه لیدری را برسمیت میشناسد .

علی برومند (آهه)22.07.2012



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر